روز تابیدن بعثت ، ناگهان آمد دیــــــــار

همه جا تبریک گویان ، شادکامی در کنار

امروز شادی رسولش ، امروز عید مسلمین

همگی بیعت نمودند با مصطفی طاها امین

امروز روز شادمانی ، امروز جشن سروران

لب به شادی ها گشودند ، سالگردش مومنـان

با کرامت حضرت آمد ، آیت باری بــــود

آیه ای زیبا تلاوت ، در دلش جاری بــود

خوشا ای ماه محبت ، خوشا ای مرد دلیر

در دیارم سفر کرده ، ای محمد ای سفیر

تو که خاتم رسالت ، تو امیر هر مسلمـان

همچو پرچم در نبردی ، تو امین دین و قــرآن

تو یه عشقی نور زایی ، در بلاد مومنـــین

تو چو مهتابی درخشان ، در بیان ساجدین

تویی در غار نبوت ، عابد و دل بستــــه ای

روزی که فرشته گفته ، بخوان با دل خوانده ای

گفتی ای یار خدایم ، بی سوادی در کمین

گفت جبریل با محبّت ، بخوان ای مرد امین

با همان لبخند گفتی ، ای خدا شکرت چه زود

گفتی می خوانم به نامش ، از خطر دورم نمود

الفبا در ذهن تو ، ظاهر شده با یـــــاد او

عطر و بوی آن امامان ، خوانده فریـــاد او

تو یه ماهی نور تابی ، تو یه معمارِ عــرب

در دلستان جهانی ، افتخاری در نســــب

تو به سنگر عدالت حفظ کردی در نهـــان

در کلام و خلق و خویت ، بی مثالی در جهــان

ای جمال دیدگانی ، در نسب ریشه ربودی

از آدم و موسی کشیده ، دل به دیدارت نمودی

خواهشم روزِ نهایی ، یاورم شو در معـــــاد

عشق تو در دل که دارم ، شادمانم در جهاد 

جاسم ثعلبی (حسّانی)